مقالات طراحی سایت

آموزش موارد مربوط به طراحی و ساخت وب سایت

UI جذاب تنها میتواند ظاهر محصول را لذت بخش کند، اما لذت عمیق تنها بخاطر کارآیی، قابل اعتماد بودن، و کاربرد پذیر بودن صورت میگیرد.

سلسله مراتب نیازهای کاربر

سلسله مراتب نیازهای بشر، تئوری مشهوری است که محرک انسان را توضیح میدهد. این تئوری توسط آبراهام مزلو در 1940 ارائه شده است. مزلو اینطور میگوید که انسانها ابتدا براساس نیازهای اولیه مانند غذا و سرپناه تحریک میشوند، و اگر این نیازها برطرف شد، میتوانند نیازهای سطح بالاتری مانند عشق، عزت نفس، و خلاقیت را دنبال کنند. به عبارت دیگر، نیازهای اصلی انسان باید برطرف بشود تا انسان بتواند به نیازهای سطوح بالاتر برسد.

آرون والتر در کتاب "طراحی برای احساس" سلسله مراتب نیازهای کاربر را توضیح میدهد که شبیه به سلسله مراتب مزلو میباشد. وی اشاره میکند که نیازهای برتر (مانند دلپذیر بودن و لذت بردن که در بالای هرم قرار دارد) تنها زمانی بدست می آید که نیاز های اولیه (مانند کارآیی و کاربرد پذیری) برطرف شده باشد.

aarron walter user needs

برای مثال، یک اپلیکیشن زیبایی که کارایی نداشته باشد نمیتواند نیازهای اولیه کربر را برطرف کند. بنابراین، حتی اگر ظاهر بسیار زیبایی داشته باشد کاربر تجربه خوبی از آن نخواهد داشت. در وحله نخست، یک محصول باید یک نیاز را برطرف کند و مفید باشد.

در سطح بعد، اینترفیسی هر چقدر هم که زیبا باشد اما مطابق با توقع کاربر کار نکند نمیتواند قابل اطمینان باشد و باعث نارضایتی کاربر میشود. در نهایت اینترفیس باید کاربردپذیر باشد: نباید یادگیری، پیدا کردن، و استفاده کردن اینترفیس و فیچرهای آن سخت باشد. تنها زمانی که یک محصول کارا، قابل اعتماد، و کاربردپذیر باشد، کاربر احساس رضایت و لذت میکند. اگر بخواهیم تئوری والتر را بصورت خلاصه بیان کنیم باید بگوییم که تنها زمانی یک محصول لذت بخش است که آن محصول کاربرد پذیر باشد.

لذت سطحی و عمیق

زمانی که کارآیی، قابلیت اعتماد و کاربرد پذیری یک محصول محقق شد، استفاده از آن محصول لذت بخش خواهد بود.

دونوع لذتی که کاربر هنگام کار با اینترفیس تجربه میکند لذت سطحی و لذت عمیق میباشد.

1. لذت سطحی محلی و متنی میباشد؛ اغلب بخاطر چندین فیچر اینترفیس بوجود می آید. برای مثال، هر یک از فیچرهای زیر میتواند لذت سطحی بوجود آورند:

  • انیمیشن ها
  • ترنزیشن های لمسی
  • میکرو کپی (کلمات کوتاهی که تاثیر زیادی دارند مانند کلمات عامیانه یا پیشاپیش حدس زدن سوالات کاربران)
  • تصاویر زیبا، با کیفیت و مرتبط
  • تعامل صوتی

این نوع المان های UI اغلب اثر جادویی برای محصولاتی که کاملا بی عیب نیستند دارند.

2. لذت عمیق تنها زمانی رخ میدهد که همه نیازهای کاربر بر طرف شده باشد. این نیازها شامل کارآیی، قابل اعتماد بودن، کاربردپذیری، و داپذیر بودن میباشد. کاربران میتوانند تجربه خوبی در یک وب سایت نداشته باشند، اما در جاهایی لذت سطحی داشته باشند. اما لذت عمیق تنها زمانی رخ میدهد که اینترفیس مانند دستیاری با دانش رفتار کند و به کاربر کمک کند تا تسک خود را تمام کند.

رسیدن به این حالت از لذت سخت تر حاصل میشود. کاربرانی که این حالت از لذت را تجربه کرده باشند احتمال بیشتری دارد که استفاده از محصول یا خدمت را به دوستانشان پیشنهاد کنند و یا مجددا به سایت برگردند. لذت عمیق زمانی بدست می آید که روند کار با محصول کاملا راحت و مشخص باشد. این بدان معنا است که باید محصولی بسازیم که همانگونه که انتظار میرود کار کند (و شاید بهتر)، و نیاز کاربر را در زمان و مکان مناسب برطرف کند. هرچند لذت عمیق به اندازه لذت سطحی "جذاب" نیست، اما برای داشتن لذت باید این کار را انجام داد. اگر ما تنها لذت سطحی را بوجود بیاوریم، ما بازگشت سرمایه را از دست خواهیم داد. به عبارت دیگر امکان دارد ما بر روی چیزی زمان بگذاریم و پول خرج کنیم که تاثیر چندانی در بازار نگذارد.

اولویت لذت

کاربران تجارب بد را بیشتر از تجارب خوب به یاد می آورند. اگر محصول یا خدمت کارآیی نداشته باشد و قابل اعتماد نباشد، فیچرهای لذت بخش نخواهند توانست کاربر را متقاعد کنند تا از محصول یا خدمت شما استفاده کند. اگر محصول یا خدمت شما کاربرد پذیر باشد، آنوقت شما نصف مبارزه را پیروز شده اید.

نتیجه گیری

لذت سطحی بدون پشتوانه میتواند برای برندسازی خطرناک باشد. برای مثال، یک شرکت از نظر مشتریان یک شرکت جدی، رسمی، یا سنتی میباشد از انیمیشن های خنده دار و کمدی استفاده کند میتواند باعث شود تا کاربران، آن شرکت را بدون نبوغ یا غیر قابل اعتماد بدانند. برای جلوگیری از این دست اتفاقات تیم گرافیک باید از خود بپرسد که تاثیرات جانبی آن چیست، و تمرکز خود را بر روی تجربه کلی از سایت معطوف کند. در نهایت، کسی هرگز نگفته "از اینکه این محصول مطابق انتظاراتم کار نمیکنه هیجان زده ام." اگر با لذت بخش کردن محصول، کارایی، قابلیت اعتماد و کاربردپذیری محصول به مخاطره می افتد، بنابراین باید اهداف طراحی را مجددا ارزش گذاری کنید.

به نقل از: Nielsen Norman Group

نوشتن دیدگاه